پیام مردم به مذاکره‌کنندگان در مراسم تشییع شهدا

خبرگزاری فارس: پیام مردم به مذاکره‌کنندگان در مراسم تشییع شهدا/ سه‌شنبه‌ای که در هوای بهشت نفس کشیدیم

لطفا تا آخر متن رو بخونید جالبه

منبع:خبرگزاری فارس

تهران بار دیگر نفس کشید و باران لطف و رحمت الهی بر پایتخت نشینان بارید. اگر چه این بار قطره های رحمت از زمین بود که به آسمان می‌رفت و مردم در این هوای پاک معنوی قدم زدند و شهدا را تا بهشت همراهی کردند.

دیروز اگر چه بهارستان قرار بود... میزبانی یک حماسه را بر عهده بگیرد اما گویا دست و پایش می لرزید و نمی توانست زیر بار این شکوه جمعیت خود را دریابد. از ساعت های ابتدایی ظهر سیل خروشان مردم به سمت این میدان سرازیر شد و همه چشم انتظار آمدن مردان مردی بودند که این روزها دیدنی تر هستند.

قرار بود تشییع شهدا در ساعت 14 و 30 دقیقه آغاز شود، ساعت 15 هرج و مرجی از آدم‌ها، موتور و ماشین ها اطراف میدان را گرفته بود و یک جایگاه که با داربست در محوطه برای مسئولین تدارک دیده شده بود بیشتر بر این محدودیت اجرای نظم می افزود. همه سعی می کردند خودشان تا می توانند نظمی به جمعیت بدهند و نبود و کم کاری برادران راهنمایی و رانندگی و نیروی انتظامی را بدین شکل جبران کنند.

 

در این بین مداحانی به ذکر مصیبت اهل بیت می پرداختند و مردم هم شعارهایی می دادند مانند «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند» و «نه سازش نه تسلیم نبرد با آمریکا».

 

کنار حوض بهارستان مردم را می دیدم و با پلاکارد هایی که در دستشان بود می شد به راحتی حس کرد چقدر پیام شهدا را به خوبی درک کرده اند و هنوز هم علی رغم همه مشکلات حاضر نیستند دست از راهی که امام روح الله و فرزندانش رفتند دست بردارند.

جمعیت سعی داشت با پلاکاردهایی که در دست دارد پیامی دیگر کنار پیام شهدا به دولتی ها بدهد و بگوید: «آقای رییس جمهور! ما عزت می خواهیم، بعد توافق»

 

از یکی می پرسم این جمله چه مفهومی دارد؟ می گوید یعنی آبی که قرار است با توافق ننگین از مذاکرات هسته ای از کلای ما پایین رود زهری است که جگر ملت را تکه تکه می کند.

پوسترهای دیگری بود که نشان می داد مردم به خوبی دست شیطان بزرگ برایشان رو شده و حاضر نیستند دیگر به خاطر لو رفتن اطلاعاتی شهدایی مانند عملیات کربلای چهار را بدهند.

 

جمعیت همچنان رو به افزایش بود و تصیوربرداران و عکاسان خارجی هم که در بین دیگر خبرنگاران بودند لحظه لحظه تپیدن این قلب پر از احساس مردم را ثبت می کردند تا بار دیگر در تاریخ بماند که ملت ایران با شرافت تر از آن است که تاریخ خود خود را فراموش کند و راه امامش را به بیراهه بکشاند.

 

دیروز حرف همه مردم این بود که مبادا رهبرمان تنها بماند و عده‌ای بخواهند جام زهری را که با مصلحت های دنیایی خود تشخیص دادند و به امام خمینی  دادند بار دیگر همان جام زهر آلود را به این سید بزرگوار هم بدهند.

به تشنه کامی عباسهایمان سوگند

به دست بسته غواص هایمان سوگند

اگر خدای نکرده هوای آن دارید

که باز بهر ولی جام زهر بگذارید

فقط نه جام شما را به قهر می شکنیم

که دست های ساقی هر جام زهر می شکنیم

 

این متن پلاکاردی بود که نمونه اش بسیار بر دستان ملت دیده می شد. پرسیدم این چه مفهومی دارد؟ جواب دادند یعنی اگر ما سکوت کردیم آقایان فکر نکنند خبری هست و ما یا سر در برف برده ایم و یا آنقدر مشغول دنیاییم که کاری به کارشان نداریم. آنها بدانند امت بیدار در یک لحظه طومار هر کسی را به اذن ولی خود خواهد پیچید که بخواهد کوچکترین خدشه ای به این نظام و رهبرش وارد کند.

گرما امان مردم را بریده اما هیچ کسی دم نمی زند و شاید اصلا حواسش به قطره قطره عرقی نیست که از صورتش جاریست. همه چشم به راه گذاشته و منتظرند.

از همه اقشار بین مردم دیده می شوند، ورزشکار و هنرمند و نویسنده. بسیاری از هنرمندان، کارگردانان و اهالی سینما و تلویزیون مانند: کمال تبریزی، همایون اسعدیان، فرشته طائر پور، جمال شورجه، مازیار میری، رضا میرکریمی، حسن پورشیرازی، علیرضا رضا داد، جواد عزتی و ... در مراسم تشییع حاضر شدند.

بی برنامگی مسئولان برگزاری مراسم دیروز یک حسن داشت و آن این بود که همه مردم حاضر برای چند دقیقه ای چشم انتظاری برای دلبند را حس کردند و شاید ذره ای حس کردند مادران شهدای مفقودالاثر در همه این سالها چه کشیده اند.

 

مراسم بعد از یک ساعت و چند دقیقه تأخیر با قرائت کلام الله مجید به صورت رسمی آغاز می شود و سپس سردار محسن رضایی فرمانده کل سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس شروع به سخنرانی می کند و می گوید: «تنبیه متجاوز مهمترین درسی بود که غواص ها به دشمن دادند. و من به نمایندگی از همه رزمندگان می گویم کسی از نجابت ما سوء استفاده نکند، اگر خشم ملت به جوش بیاید شما افسوس تاریخی خواهید خورد همانطور که در جنگ خوردید... ما اجازه نمی دهیم با دستان باز ما را تسلیم کنید همانگونه که شهدای ما را با دست بسته نتوانستید تسلیم خودتان کنید.»

پس از این سخنرانی می رسد لحظه ای که مردم منتظرش بودند و ماشینهای حامل شهدا رخ می نمایانند و اینگونه بهار به بهارستان می آید. جمعیت بی تاب است خود را به تابوت شهیدان برساند به گونه ای که نزدیک بود بسیاری زیر دست و پا بمانند.

 

کم کم مردم راه خود را پیدا می کنند و تشییع به سمت معراج آغاز می شود. تنها خود را در میانه جمعیت می بینم و راه می روم. نگاهم به آدم هایی است که در کنار من هستند. بعضی ها را اشک امان نمی دهد، بعضی با مداح هایی که پشت سر هر ماشین روضه می خوانند، همراهی کرده و بعضی سر به زیر اشعاری دیگر زمزمه می کنند:

من چه دارم که بگذارد اینجا بمانم

بی وطن از تمام زمین بی نصیب است

جاده فرسود چشم انتظارم

شیعه هر جا که باشد غریب است

همانطور که می رویم ساختمان های اطراف را نگاه می کنم که ساکنانش سر را بیرون از پنجره آورده و نگاه می کنند و فیلم می‌گیرند. بالاخره این انقلاب شاید به این مبهوتان هم نیاز داشته باشد.

 

مغازه دارهایی که جلوی در ایستادند و از دور با دیدن ماشین شهدا در دل نجوا می کنند و درد دل می گویند. شاید آنها که در روز هزاران هزار آدم را در خیابان شلوغ جمهوری اسلامی می بینند بهتر بتوانند فرق بقیه با این شهدا را تشخیص دهند.

میثم مطیعی در یکی از ماشین هایی که چند مداح داخل آن هستند و پشت اولین ماشین حامل پیکر شهدا حرکت می کنند مداحی می کند و به یاد آقا مجتبی تهرانی شروع می کند به خواند روضه مادر: در وسط کوچه تو را می زدند... 

این دردآورترین و تلخ ترین روضه ایست که حتی چون منی را به شدت می آزارد و دلم می خواهد گوشم را بگیرم و چیزی نشنوم. مداحی ادامه پیدا می کند و جمعیت خیابانهای اطراف را یکی پس از دیگر می گذرانند، چهار راه مخبر الدوله، خیابان فردوسی و می رسد به سفارت روباه پیر. اینجاست که مداح روضه خوانی را قطع کرده و هم نوا با فریاد محکم ملت ندا سر می دهد: مرگ بر انگلیس، مرگ بر آمریکا و مرگ بر آل سعود. شاید این مکان بهترین جا برای سر دادن چنین شعار هایی باشد.


مقابل سفارت انگلیس

 

در همین حین نگاهی آشنا را می بینم که در بین مردم با دوربینش همچنان پس از سالها که از عکاس شدنش می گذرد عکاسی می کند. علی فریدونی از اساتید عکاسی جنگ است که سخت مشغول بود برای ثبت این لحظات.

 

جمعیت به میدان امام خمینی می رسد و به سمت راست می پیچد. وزارت امور خارجه کمی جلوتر بود که مردم مقابلش شروع کردند به سر دادن شعارهایی تا به گوش آقای وزیر برسد و بداند در مذاکره مردم پشت او خواهند بود تا زمانی که آرمان های نظام را فراموش نکند. 

پلاکاردی روی یک ماشین جلوی سفارت دیده می شود که روی آن نوشته شده: «التماس به دشمن برای برداشتن تحریم آب همان ذلتی است که شهدا زیر بار آن نرفتند.»

 

در پلاکارد دیگری آمده اگر بخواهیم چنین توافقی بکنیم نیازی به دادن شهدا نبود.

همانطور می رویم تا به بهشت می رسیم. چقدر نام این خیابان زیباست و چقدر می چسبد این خستگی بعد از ساعت ها پیاده روی. لحظه ای که شهدا وارد بهشت شدند ندای الله اکبر اذان برخواست و در معراج نماز برپا شد. شهدا بر دستان و چشم های اشکبار مردم از ماشین ها پایین آورده شدند و به معراج رفتند.

اینگونه بود که حالمان در یک روز سه شنبه ای خوب شد و مدتی نفس کشیدیم.

  • چهارشنبه ۲۷ خرداد ۹۴
Designed By Erfan Powered by Bayan