موضوع انشا : شغل اینده
توجه : غلط های املایی به دلیل کم درسخوان بودن دانش اموز قصه ماست/
بنام خداوند بخشندهِ مهربان
قبل تر ها دوست داشتم پلیس بشوم چون دزدها بد هستند . بعد از آن تسمیم گرفتم که درسهایم را خوب بخوانم تا پولیس بشوم .
بابایم می گفت پسر جان خوب درسهایت را بخوان تا پولیس راهنمایی و رانندگی
شوی . بعد از آن چند روزی شده است که تسمیم من عوض شده است . دوست دارم
مزاکره کننده بشوم و دائم موافقت کنم . دوست دارم همیشه در تلویزیون بابایم
مرا ببیند و به من افتخار کند . وقتی به عمه مان گفتم میخواهم چه کاره شوم
عمه مان خندید و گفت افرین پسرم تو خوب میتوانی مزاکره کنی خیلی هم خوب
میخندی . و باهم کلی خندیدیم.
از بابایم پرسیدم بابا مزاکره یعنی چه ؟ بابا گفت : یعنی دو نفر باهم صهبت
کنند و بر سر چیزهای مشترک باهم هم نظر شوند برایم بیشتر توضیح داد و گفت :
بهم امتیاز میدهند .
گفتم چیزهای مشترک یعنی چه ؟ گفت مثلا بر روی چیزهایی نظرهایشان یکی می شود .
گفتم مگر می شود مگر داریم؟
معنای امتیاز را می دانم از روی کارت های تشویق همانها که رویش نوشته : افرین هزار و سیصد افرین .
مامانم از وقتی دانسته چه کاره میخواهم بشوم هِی برایم اسفند دود می کند.
خانه مان این روزها مثل هتل نمی دانم چی چی هی دود ازش بیرون می رود . آنهم
دود سیاه . شنیده ام خیلی چیز بدی است دود سیاه . معنای سیاسی دارد. در
ادامه مزاکرت اثر می گزارد.
چوپان روستایمان را دیدم به او گفتم از گرگها می ترسی ؟ با قُسه گفت کلی از
گوسفندهای مردم را گرگ خورده گفتم فردا باتو به چراه گاه می آیم میخواهم
با گرگ ها مزاکره کنم تا دیگر به تو اذیت نکنند . من میخواهم مزاکره کننده
شوم . بهشان امتیاز میدهم . نگاه اصبانیی به من کرد گفت دیوانه شده ای ؟
ادم به گرگ چه امتیازی میدهد ؟ برو بچه جان.
و من هم رفتم .
شب در خانه به بابایم گفتم : چجوری امتیاز می دهن؟ مگه ما با دشمنها دوستیم؟ بابایم گفت نمی دانم من راننده را چه به این کارها.
فهمیدم که کارم بسیار جالب است و هر کسی از آن سر در نمی اورد.
میخواهم با گوشی جدیدم در تلگرام گروهی بسازم و هم تیمی هایم را در آن
اضافه کنم . در کنارش گروهی جدید می سازیم و طرف مقابل را اد می کنیم و هر
وقت که خواستیم او را کیک اش می کنیم و بیرونش می اندازیم .
من مزاکره را دوست دارم چون هم خوب می خندم و هم خوب فریاد می زنم . چند
روزی است از بالاکن خانه مان برای دوستانم دست تکان می دهم .
من این کار را دوست دارم من خیلی می توانم .
پ ن : این نیز بگذرد...
- دوشنبه ۲۲ تیر ۹۴